۱۳۹۰/۰۲/۲۸

تولوز دَدَری!

یکی دو هفته‌ی پیش بود که صدای دستگیره‌ی در خانه را شنیدم. ولی وقتی نگاه کردم، در که بسته بود و تولوز هم مثل پیتر سلرز، داشت پایه‌ی میز جلوی شومینه را بو می‌کرد!
چند روز پیش، یک مرتبه متوجه شدم که چند ساعتیست خبری ازش ندارم! شروع کردم به گشتن و صداش کردن. ناله‌اش از توی مستراح دم در می‌آمد. چطوری در را باز کرده بود و رفته بود آنجا و بعد هم در را بسته بود؟!!
دیروز همینطور داشتیم با هم بازی می‌کردیم و دنبالش می‌کردم که رفت به سمت در خانه و پرید دستگیره‌ی در را گرفت و در باز شد!
از امروز در خانه را هم قفل می‌کنم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر