۱۳۹۰/۰۳/۲۰

تولوز سگ ندیده!

دیروز به اصرار حافظ که باید از این خونه بری بیرون تا حالت خوب بشه، بردمش بیرون. گذاشتمش توی قفس مانندی که تازه برایش خریده‌ام و رفتیم خانه‌ی یکی از رفقا که سگ داره. آقا این بیچاره اینقدر «هَه» کرد که گفتم حافظ من بر می‌گردم. 
سگه هم کم نمی‌ترسید ازین ابوجهل ما!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر