۱۳۸۹/۱۰/۰۱

تولوز مگس خوار!

امروز تولوز داشت با آه و حسرت، یک مگسی را که تلاش می‌کرد از توری پنجره برود بیرون، نگاه می‌کرد. مگس، نمی‌دانم چرا، خوب نمی‌توانست پرواز کند و هر چند ثانیه یک بار، می‌افتاد پایین ولی زود خودش را بالا می‌کشید. در یکی از این دفعات، زدم توی سرش و انداختمش جلوی تولوز. تولوز هم نه گذاشت و نه برداشت، گرفت خوردش!


آی عذاب وجدانی دارم من الان که نگو و نپرس!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر